مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که آیا اخلاق، انسان را به آزادی رهنمون میشود یا از آزادی میتوان پلی به اخلاق زد و جامعهای اخلاقی را بنیان نهاد؟ فرضیه اولیه پژوهش حاضر، اولویت و تقدم آزادی بر اخلاق و تأخر اخلاق بر آزادی است. درواقع تحقق آزادی و بهویژه آزادی سیاسی، شرط ضروری و اساسی اخلاق در سطوح فردی و اجتماعی و سیاسی است. این اولویت و تقدم، یک تقدم رتبهای و زمانی است. نگارنده بر این باور است که مفهوم آزادی در هر دو سوی آزادی یعنی بعد سلبی و منفی و بعد مثبت و ایجابی رابطهای ناگسستنی با ارزشهای اخلاقی دارد. در بحث دلایل ضرورت آزادی، بحث اولویت آزادی بیشتر موردتوجه قرار گرفته و بر اولویت آزادی بر اخلاق صحه میگذارد؛ زیرا شرط رسیدن به اخلاق را آزادی تامین میکند؛ اما باید توجه داشت که اولویت آزادی، به معنای مطلق بودن آزادی نیست و در هرصورت آزادی وقتی میتواند روشی برای دستیابی به اخلاق تلقی شود که با ضوابط لازم در جامعه نهادینه شود.